اخبار

پیامی آورده اند…

شبهه ای که این روزها، پیرامون مراسم تشییع شهدای غواص در فضای مجازی با عنوان ” داستان ما و اونا و خون و شهدا” زیاد به چشم می خورد: “میدونید یه وقتایی واقعا باید دلت برای بعضی ها بسوزه. مثل همین غواص های شهید که پیدا شدن!! باید چقدر به زندگیت ظلم بشه که توی 16 سالگی وقتی هنوز بچه ای جنگی راه بیفته که قرار نیست تموم بشه، بگن واجبه !! نیرو نداریم بیاید جبهه !! مردونگی میکنی و میری. ولی حالا که رفتی جبهه دقیقا میخوره به عملیات کربلای 4 که کاملا لو رو رفته و همه فرمانده های دلاور و شجاع خبر دارن که لو رفته!! ولی تو که یه بچه ای، قطعا بهت نمیگن، نه به تو، نه به اون 12 هزار نفر دیگه ای که اون روز شهید شدن !! فقط هی داد زدن بگو یا حسین، برو جلو …. آهنگران و ممد نبودي و ساير سرودهاي تهيج كننده و٠٠٠
خلاصه از هزاران تیر و ترکش جون بدر میبری ولی اسیر میشی!! ولی خب دستاتو میبندن و زنده به گورت میکنن …!! جون دادن با سخت ترین حالت ممکن!! ای بابا زندگی همینه همه میمیریم!! ولی خب سخت ترین بخش ماجرا خانواده ات هستن که 30 سال صبر کردن. حالا یهو میزنه جنازه ات که نه، یکمی از استخون شکسته هات پیدا میشه!! ولی خبر نداری، الان برخی از فرماندهان دیروز تو شدن همه کاره مملکت و با دشمن دیروز تو شدن دوست و برادر، اون 4 تا استخون رو که میارن میگن کار بعثی هاست که الان شدن داعشی، دیگه مثل سابق نمیگن کار عراقی هاست که بد نشه… مهم نیست، سیاسته هر روز یه وری میچرخه … اما خب دلم برات میسوزه. اون چهارتا استخونت رو مرتب میکنن و اون سیمی که دستت رو باهاش بسته بودن عوض میکنن، چون توی 30 سال اون سیم دیگه پوسیده و یه سیم نو میخواد که توی عکس خوب دیده بشه !! میزارنت توی یه ویترین خوشگل شیشه ای و بدون اینکه اصلا براشون مهم باشه خانواده ات با دیدن این صحنه چه حالی میشن هی تند و تند و تند ازت عکس میگیرن و بعد زیر عکسات پیام های سیاسی مینویسن و ربطش میدن به مذاکرات اتمی و تحریم و آمریکا و ژنو …. خلاصه تو که خوشی نکردی توی این دنیا، ولی الحق که این چهار تا استخونت چه حالی داد به این جماعت ….. اونم چه وقتی!!! درست و بموقع !! بعدشم که توی تشییع جنازه ات حسابی کارنوال سیاسی راه انداختن و حریفشون رو کوبیدن میذارنت توی خاک، جایی که 30 سال بودی… بعد هر از گاهی دوباره ازت عکسی منتشر میکنن و میگن شهدا شرمنده ایم، دارن با خون شما بازی میکنن!! البته منظورشون اون معاون رئیس جمهوری که 20 هزار میلیارد دزدیده نیست ها…. این خون شماها فقط و فقط و فقط به ساپورت و شال دخترا حساسیت داره، اونان که از خون شما سوء استفاده کردن، این دختر ژیگولان که خون شما رو لگد مال کردن نه اونایی که 30 ساله از زنده و مرده و استخونت نردبون ساختن… خلاصه دلم برات میسوزه جوونمرد, یاد و خاطره شهدای عزیزی که رفتن تا عزت ما سرجاش بمونه……”

پاسخ آقای دکتر هاشمی گلپایگانی به مطالب فوق در قالب چند بند به قرار زیر می باشد:

در خصوص داستان ما و شما … چند نکته عرض می کنم: ۱_ من هم سال ها پیش یکی از آن هایی بودم که در کربلای ۴ پشت جزیره “ام الرصاص” مانده بودیم این متن را که دیدم دلم به حال شهدا و خودم و شما سوخت که چنین قضاوتی کردید بعضی حرف ها به دل زخم می زند البته این اشکال فرهنگی ماست که نتوانسته آرمان هایی که شهدا همه هستی شان را برای آنها دادند برای نسل بعدی تبیین کند واقعا این مطالب دل را می سوزاند. ۲_ مگر می شود ما اینهمه مجلس برای امام حسین(ع) بگذاریم و بعد بگوییم قاسم۱۳ساله و علی اکبر۱۷ ساله در کربلای اصلی با چهار تا خواب و احساسی کردن جریان؛ رفتند و نقشه عملیاتشان هم لو رفت و از شانسشان خوردند به تحریم بی آبی و محاصره و … بعد هم سرهاشان را بریدند و بردند شام و ما هم هر سال کارناوال راه می اندازیم که ای وای! حسین کشته شد، مگر این شهدای ما غیر از راه کربلا به دلیل دیگری در کربلای ۴ و خون دادند؟ من که اصلا یادم نمی آید جز کربلا حرف دیگری داشته باشند، همه اش عزت و حماسه حسینی بود، بد این حرف ها دل را می سوزاند.۳ _ می دانید که فهم و شعور نه به سن و سال است نه به مدرک و موقعیت اجتماعی من می دانم آنان در آن روز شعورشان, فهم و درکشان خیلی بالا بود خودم به درک و فهم آن زمان غبطه می خورم چون غبار دنیا روی فهم ها را نگرفته بود آنان احساسی۴ تا مارش (ممد نبودی ببینی … ) نبودند، عاقل و عارف بودند که کربلایی شدند امام عارف عاقل؛ به علما و عرفا می فرماید وصیت نامه هاشان را بخوانید، چیز یاد بگیرید، “لیله القدر خیر من الف شهر” در جبهه می شد یک شبه ره صدساله را رفت واقعا با این حرف ها دل را سوزاندید. ۴_ در تشیع شهدا اگر بودید می دیدید چه محشری بر پا شد چرا دلسوزی برای مادران شهید می کنید؟ چرا دایه مهربان تر از مادر می شوید؟ درحالی که خودشان آنجا بودند و سخن می گفتند از تحریم و زیر بارذلت نرفتن ها می گفتند. آیا این ها همه کارناوال بود؟ چیزی که زیاد بود سخنران ها از شور این ها احساساتی می شدند. چرا از خود مادران شهدا نمی پرسید حرفشان چیست؟  آیا بعد از ۲۹ سال همه احساساتی بودند و همه این ها کارناوال بود؟ این حرف ها خیلی دل را می سوزاند ۵_تفحصی ها می گفتند گودال را با لودر کنده بودند، دست هایشان را با طناب بسته بودند و از آن بالا دست بسته پرتاپ می کردند و این ها بی حکمت و بی حساب کتاب نیست که مردم اینطور بجوشند و بیایند ایکاش شما در تشییع بودید. ایکاش ما هم پیش شهدا بودیم . ایکاش این مطالب را  شهدا نشنوند و به گوش مادرانشان نرسد. یا لیتنی کنت مع الشهدا ۶_ این قصه سر دراز دارد و آن غصه از بی خبری بعضی از مردم امروز هم

دکتر هاشمی گلپایگانی

  خرداد ماه 1394

1 دیدگاه در “پیامی آورده اند…

  1. فاطمه گفت:

    يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ

    مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 60 = 63