اخبار

شهید مرتضی پالیزوانی و کتاب بینش مطهر

مرتضي پاليزواني در نهم فروردين سال 41 در تهران و در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود و او سومين شهيد اين خانواده و هشتمين فرزند خانواده اي بود كه عشق به خدا و اهل بيت در آن خانواده موج مي زد .ايمان و اخلاص و عشق الهي را پدر خانواده در جاي جاي خانه كاشته بود. روضه اول هر ماه و اذان گفتن با صداي بلند قبل از نماز، خواندن قرآن در سپيده دم، سفرهاي مكرر به كربلا، حضور در صحنه هاي مختلف نهضت پانزده خرداد به رهبري امام و روحانيت از كارهاي هميشگي پدر شهيد بود و مادر وي هيچ وقت ياد ندارد كه بدون وضو به فرزندش شير داده باشد. مرتضي پاليزواني در چنين خانواده اي متولد شد. در دوران نوجواني وي جامعه دچار دگرگوني هاي بي سابقه شده بود از يك طرف استكبار جهاني و خصوصاً شيطان بزرگ، امريكا و از طرف ديگر، روحانيت شيعه به رهبري امام خميني كه نهضتي عظمي و بنيان برافكن آغاز كرده بود. و در سالهاي اول دهه پنجاه مرتضي با سن كم خود در جلسات سخنراني حسينيه شركت مي نمود و جزوات و كتب منتشر شده از سوي حسينيه را مطالعه مي كرد و با اظهار نظرها و بحث هاي خود اطرافيان را متحير مي ساخت و خطبه هاي داغ و آتشين مرحوم شريعتي درباره شهيد و شهادت و ايثار و عشق به خدا روحيه شهادت طلبي را در وي زنده نگه مي داشت و در سال 55 به همراه پدر و مادر به شهر قم مهاجرت كرد و در آنجا وارد مدرسه حكيم نظامي شد و علاوه بر رشته رياضي و فيزيك به مطالعات ديني و اجتماعي مي پرداخت و رابطه اي تنگاتنگ با طلاب جوان داشت و شهادت حاج مصطفي خميني شوري تازه در وي آفريد.  در اكثر تظاهرات حضوري پرشور داشت و در 17 شهريور برادرش محمد به شهادت رسيد و با همه جواني اش بر كرسي خطابه مي نشست و همچون خطيبي توانا سخن مي گفت كلام شيواي او زمانيكه از خط شهيدان و مظلوميت اسلام و زيبايي روح الله و مسئوليت خطير مردم سخن مي گفت هنوز گوش ها و جان ها را مي نوازد. از عميق ترين اعتقادات شهيد اين بود كه انقلاب اسلامي ما در وهله اول انقلاب فرهنگي بايد باشد. شهيد از طرفي بخاطر آشنايي ديرينه خود با استاد مطهري و از طرف ديگر تاكيد بي چون و چرا و بي قيد و شرط امام را بر شخصيت استاد مطهري و آثار او كه فرمود بودند((مطهري پاره تن من است )) ((مطهري در اسلام شناسي و فنون مختلف اسلام و قرآن كريم كم نظير است )) و … بهمين خاطر به كار فرهنگي روي آورد و مروج و مبلغ انديشه هاي استاد مطهري گرديد . و شهيد در سال 60 الي 63 وارد سپاه پاسداران شد و در جهت تقويت و توان عقيدتي سياسي برادران سپاهي و بسيجي كوشيد و در سال 63 وارد دانشگاه شد و در رشته فلسفه ادامه تحصيل داد و از همان ابتدا حكمت و فلسفه را به شيوه تطبيقي مطالعه كي كرد تا فلسفه اسلامي را در خالت مقايسه و تطبيق با فلسفه غربي مغرفي كند و در حين تحصيل نيز از تدريس در كلاسهاي آموزشي عقيدتي – سياسي نيروي هوايي و نيز پايگاههاي مختلف بسيج باز نايستاد. شهيد مرتضي به فرموده امام جنگ را سرلوحه همه امور قرار داد و بارها در جبهه و عملياتهاي مختلف از جمله والفجر مقدماتي، والفجريك، خيبر …شركت نمود واز لحظه اي كه پيام را شنيد آرام و قرار نداشت و مي گفت ديگر نمي توان توجيهي براي ماندن و جبهه نرفتن پيدا كرد . و سرانجام روز دوازدهم ارديبهشت ، روز معلم ، و روز شهادت مرا و معشوق خويش در حمله شركت كرد و در ساعت يازده و نيم نيمه شب خمپاره هاي دشمن پهلوي او را ديد و به آرزوي ديرين خود كه شهادت بود رسيد . شهيد مرتضي در سال 61 ازدواج نمود و حضرت امام خطبه عقد وي را قرائت كرد و ثمره اين ازدواج دو فرزند پسر كه يكي قبل از شهادت و مرتضي بعد از شهادت وي ديده به جهان گشود . آخرين پيام شهيد مرتضی پالیزوانی در ساعاتي قبل از شهادت در اين لحظات كه مي رويم تا حماسه ديگري در تاريخ خونبار تشيع بيافرينيم اعلام مي كنم با اعتقاد كامل و اختيار مطلق اسلام ,،خميني، مطهري و منتظري را انتخاب كردم و خالصانه براي خدا شهيد شدم و خونم در رگ همسرم و فرزندانم جاري است لبيك يا حسين 12ارديبهشت ساعت 6 بعدازظهر خلاصه وصيت نامه شهيد مرتضي پاليزواني با سلام و درود به آقا امام زمان(عج) و تنها نائبش امام خميني(ره) و با درود به ارواح طيبه شهدا مخصوصاً استاد بزرگوار شهيد مرتضي مطهري كه خود را در دامن امام پرورش يافت و ما را در دامن آثار خويش پرورش داد .مطالبي كه مي نويسم از روي احساسات نيست از سر بيداري فطرتم است بهترين انسان ها در زندگي شخصي ام پدر ومادر و همسرم بودند كه آنها را خيلي اذيت كردم. به برادران ، فاميل، دوستان، پدر و مادر و همسرم مي گويم جز به خدا به چيزهاي ديگر نينديشيد دنيا دار گذر است و اگر خواستيد از من تقدير كنيد از فكرم پيروي كنيد و به زن و فرزندانم احترام بگذاريد و امام و مطهري را و منتظري را دريابيد و از بچه هاي دانشجوي فلسفه مي خواهم راه فلسفي استاد مطهري را برويد و لاغير . از همه كسانيكه به آنها ستمي روا داشته ام مي خواهم مرا عفو كنند . همسرم : من بايد بروم و تو احساس تنهايي نكن و اين را خوب مي داني كه اسلام از شما عزيزتر است .خميني پدر محمد(فرزند شهيد ) است و خدا ولي همه . محمد من عاشق تو بودم و افتخار كن كه پدرت راه خميني را ادامه داده است و از تو مي خواهم راهم را ادامه دهي و از كتابهايم استفاده كني و بدان پدرت فقط و فقط براي خدا و تحت حكومت مطلق امام خميني و با اطلاعات اسلامي كه از استاد مطهري گرفته بود شهيد شد.

مرتضی دو روز پیش از شهادتش آخرین وصیتش را نوشته بود. ” مطهری، مطهری را دریابید.”

 

برگرفته از کتاب بینش مطهر، نوشته سید محمد صالح هاشمی گلپایگانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 + = 14