اخبار

اولین شهید مدافع حرم از خانواده بینش مطهر

دوستان و آشنایان شهید خود را برای وداع با شهید به دانشگاه رسانده بودند. دانشجویان جوان دانشگاه امام حسین(ع) گروه گروه به سمت میدان صبحگاه روانه شدند و عده ای هم خود را زودتر به میدان رسانده بودند و همگی مشتاقانه منتظر ورود پیکر عباس بودند.

خیابان های منتهی به مقبره شهدای دانشگاه را برای استقبال از شهید دانشگر شسته بودند و بنرهای شهید در طول مسیر نصب شده بود. یگان تشریفات خود را برای ورود پیکر عباس آماده می کنند و به صف و با نظم خاصی می ایستند. همه دانشجویان گل به دست گرفته بودند و منتظر استقبال از پیکر عباس بودند. تعدادی از دانشجویان بنر خداحافظ رفیق و عباس جان شهادتت مبارک را به داخل میدان صبحگاه آوردند.از فرماندهان و پرسنل دانشگاه و دانشجویان و خانواده شهید گرفته همه آماده ورود پیکر عباس دانشگر به میدان صبحگاه دانشگاه افسری امام حسین(ع)بودند.

ایشان از اندیشه جویان طرح مطالعاتی بینش مطهر در دانشگاه امام حسین(ع) بوده و مباحث شهید مطهری را یا حضور در چلسات تدریس استاد هاشمی گلپایگانی و استاد علم خواه پیگیری می نمود. می توان، بعد از شهید پالیزوانی از ایشان بعنوان اولین شهید خانواده بینش مطهر – بعد از راه اندازی و اچرای آن – یاد نمود.

فرازی از وصیت نامه شهید به شرح زیر می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

?آخر من کجا و شهدا کجا خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفره ی آنان هم نیستم,  شهید  شهادت را به چنگ می آورد راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه!

?سیاهی گناه چهره ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده, حرکت جوهره ی اصلی انسان است و گناه زنجیر,  من سکون را دوست ندارم.  عادت به سکون  بلای بزرگ پیروان حق است, سکونم مرا بیچاره کرده. در اين حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده,  انسان کر میشود,  کور میشود, نفهم میشود, گنگ میشود و باز هم زندگی میکند .

?بعد از مدتی مست میشود و  عادت میکند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم. درد را, انسان بی هوش نمیکشد,  انسان خواب نمیفهمد,  درد را, انسان با هوش و بیدار میفهمد.  راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم.  قلب چند نفرمان به درد آمد ؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟

?خدایا تو هوشیارمان کن,  تو مرا بیدار کن, صدای العطش میشنوم صدای حرم می آید گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد.  مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمیکنیم, روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم.

?الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ ما هستیم, مرده ام تو مرا دوباره حیات ببخش, خوابم تو بیدارم کن. خدایا! به حرمت پای خسته ی رقیه (س) به حرمت نگاه خسته ی زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج) به ما حرکت بده.(1395/2/2)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

40 + = 48